کد مطلب:37591 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255
جز یك چاره باقی نمانده است و آن هم این است كه قرآن ها را بلند كنی و آنها را به آنچه در آن است بخوانی و به ترك جنگ دعوت كنی و تندی ایشان را درهم شكنی و ایشان را پراكنده و ناتوان سازی.[1] . پس از این قضیه، هر چه حضرت امام و یاران باوفا و هشیار او تلاش كردند تا نیروهای عراقی را به عمق فریبكاری و نیرنگ سازی سپاه شام آگاه سازند، نتیجه ای نداد و آنان قبول متاركه ی جنگ را از طرف امام، در فراخوانی مالك اشتر، و ترك صحنه ی [صفحه 4] جنگ، خواستار شدند. حضرت امام (ع) به ناچار مالك اشتر را كه اینك در یك قدمی پیروزی نهایی بود فراخواند و به قبول حكمیت تن در داد، زیرا نیروهای عراقی جدا خواستار ترك منازعه و درگیری بودند. این گام نخست بروز اختلاف در میان سپاهیان عراقی بود. در این مرحله پس از ترك مخاصمه، پیمان نامه ی[2] بلندبالایی نگاشته شد كه از هر دو طرف سران و سرداران اصلی، متن پیمان نامه را انگشت امضا نهادند، بخشی از بندهای این پیمان نامه: در امان بودن مردم بر جان و مال و خاندان خویش بود و آزادی راه ها و دیگر مراعات و وفای این پیمان الهی، و امت بازوی بازدارنده و كوبنده ی كسی شناخته شد كه در این زمینه راه الحاد و ستم پیشه گیرد یا بخواهد این پیمان را بشكند.[3] . گام بعدی اختلاف، مسئله ی تعیین داوران بود. از طرف سپاه شام، عمرو بن عاص معرفی گردید و از طرف سپاه امام علی (ع) دو دیدگاه وجود داشت. دیدگاه نخست مربوط به حضرت امام (ع) بود كه ایشان ابتدا عبدالله بن عباس را نامزد چنین داوری نمودند كه متاسفانه اكثریت سپاهیان عراقی نپذیرفتند و سپس امام، مالك اشتر را پیشنهاد كردند كه، این نظر نیز، مورد قبول واقع نگردید. دیدگاه دوم، مربوط به عراقیان بود كه اصرار بر رد نظرات امام (ع) و تعیین فردی به نام ابوموسی اشعری كه از جنگ كناره گیری كرده بود، داشتند. در مسئله ی تعیین داوری، هر چه حضرت امام (ع) تلاش كردند تا با ذكر سابقه ی ابوموسی، نظر مردم را تغییر دهند موفق نگردیدند. امام در این باب چنین اشاره كردند كه: ابوموسی اشعری دشمن است و مردم را در كوفه از یاری من بازداشت و آنها [صفحه 5] را نهی كرد كه با من همراهی كنند.[4] . لكن عراقیان گفتند: ما جز او به فرد دیگری رضایت نمی دهیم. لذا با درخواست بعضی گروه های رزمنده، علی رغم نظر منفی حضرت امام و خاصان یارانش،[5] پس از اتمام حجت، تن به قبول داوری ابوموسی دادند.
در گرماگرم پیكارهای سخت نبرد صفین و درست هنگامی كه لحظه ی پیروزی نهایی سپاهیان امام علی (ع) بر سپاه معاویه، قریب الوقوع می نمود، چهره ی نیرنگ «برافراشتن قرآن ها بر نیزه» خودنمایی كرد و به منظور از هم پاشیدن توان نظامی سپاه امام (ع) این حیله به سرعت كارساز شد و اختلافی در میان نیروهای وابسته به حضرت امام (ع) ایجاد كرد كه سرانجام با شهادت آن امام (ع) خاتمه یافت. یعقوبی در كتاب مشهور خود ضمن اینكه آخرین لحظات نبرد را به سود سپاه حضرت امام (ع) توصیف كرده است و سپاه شام را در حال گریز نشان می دهد، اینچنین از نیرنگ عمرو بن عاص، خطاب به معاویه، پرده برمی دارد:
صفحه 4، 5.